جدا شدن زوجین از یکدیگر،  یک چالش و مشکل عمومی در کل دنیا است و هر چند این امر به دلایل مختلف روی می دهد با اینحال همواره موجب تاسف شده است.

آمارها نشان می دهد حتی در تعاریفی که بعنوان برترین فرهنگ ها در جهان از کشورهای مشخص بعمل می آید رقم جدایی زنان و مردان ازدواج کرده از همدیگر بسیار بالاست و حتی فرهنگ به اصطلاح مدرن و بالا هم قادر به کاستن از موج و رشد روزافزون جدایی زوج ها از یکدیگر نشده است.

به عبارتی واضح تر دلایل در این زمینه بسیار و به مراتب قوی تر از فرهنگ جوامع عمل کرده است و این نشان می دهد که رنج ها، چالش ها و گسستگی های جدی زیادی در خانواده ها وجود  دارد.

از یک جنبه دیگر می توان گفت بازتاب اعمال انسان ها در زندگی روزمره خود باعث اضطراری شدن فضای جوامع می شود که به عنوان جهات منفی مورد ارزیابی قرار می گیرد. تشریح علت این امر نیز ساده است چرا که پس از هر جدایی زوج ها در خانه های مجزا زندگی می کنند و این امر بر مصارف حامل های انرژی می افزاید و آن ها را بالا می برد.

در واقع تبعات طلاق گسترده است و حتی مسائل اقتصادی و انرژی جوامع را تحت تاثیر قرار می دهد و این گونه مسائل و موارد شامل دیگر تصمیمات و رفتارهای انسان ها نیز می شود و هر چند جدا شدن زوج ها تبعات اخلاقی و تربیتی خاص خود را نیز دارد و بر روی خلق و خو و انتخاب های درست و غلط کودکان بعنوان نسل های جدید و آینده جوامع تاثیر مستقیم و قوی دارد که جهت گیری خانواده و جوامع و کشورها را شکل می دهد.

به عبارتی دیگر تصمیمات فرد تبعات پیش بینی شده و پیش بینی نشده برای اجتماع دارد و این امر بر حساسیت قضایا اضافه می کند. برای همین لازم است پیشگیری ها و برآوردهای پیش از ازدواج و وجود عنصر روان شناسی در این مقوله بیشتر جدی گرفته شود*

عبدالله علیمحمدی